گفتند: مگر شدنی است که کسی با این جسم به آسمانها سفر کند؟ معلوم میشود که محور اصلی بیان پیغمبر(ص) معراج جسمانی و روحانی، یعنی با همین بدن که جسم و روح دارد، با همین وضع رفته است آن هم در بیداری.
در سفر معراج هم وجود مبارک پیامبر (ص) بر اساس «اللهمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ » (1)، در صحابت ذات اقدس اله است. میتوانست بفرماید: «سبحان الذی أسری عبده». یک وقت است از دور میبرد، یک وقت با هم میآیند و با هم میروند.
این بیان نورانی امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه که « الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ» (2) همین است؛ پیامبر(ص) همسفر است، نه اینکه او را از دور راهنمایی کرده و دستور داده باشد و وجود مبارک پیغمبر از مسجد الحرام به مسجد الأقصی رفته باشد و از آنجا به آسمانها، بلکه آنها در صحابت هم بودند، با هم بودند. این معیّت خاصّهای که وجود مبارک پیامبر(ص) از آن برخوردار بود، معیّت ویژه الهی است که با رحمت خاصّه همراه است؛ در رفت، در آمدن، در بین راه. لذا فرمود «أَسْرَی بِعَبْدِهِ» وگرنه میفرمود:«أسریعبده».
البته اینکه پیامبر(ص) چه چیزی را میبیند، چگونه میبیند و... بخشی در سوره مبارکه «نجم» مشخص شده است. آنجا معلوم میشود که در شهود وجود مبارک پیامبر، بر خلاف مشاهدات حسّی ما - ما اول میبینیم، بعد میفهمیم و باور میکنیم ولی آنجا- اول مییابند و باور میکنند و بعد میبینند و میشنوند. در جریان معراج اول دیدنِ قلبی و شهودِ قلبی و فهمیدن قلبی و باورکردن بود، بعد با چشم دیدن.
در سوره نجم دارد که «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی»؛ بعد از اینکه از جریان دل گذشت، از رؤیت دل گذشت. آنگاه میفرماید: «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَی»؛ چشم آنچه را که دید، درست دید؛ انحرافی نبود. اما برای ما اول چشم است، بعد دل. برای حضرت اول دل بود، بعد چشم.
چنان که فرمود: «عبدٌ نوّرالله قلبه» (3). گاهی هم میبینید وجود مبارک پیامبر(ص) میفرماید: «إنّی أجد رائحه الرحمن من ناحیه الیمن؛ بوی رحمت را از یمن، از اُویس یمنی من مییابم.» اینها گاهی ممکن است اما خب در بین هزاران معارف گاهی ممکن است یک نمی از یَم نصیب کسی بشود.
بنابراین اگر بعضی از مفسّران آمدند، گفتند این «أَنَّهُ» هم میتواند به «الله» بر گردد، هم میتواند به پیامبر(ص)؛ بر اساس این تحلیل است که اگر کسی عبدِ محض بود، از خود چیزی ندارد. «لاَ یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرّاً وَ لاَ نَفْعاً وَ لاَ یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لاَ حَیَاهًً وَ لاَ نُشُورا » (4)ً. خب؛ عبدی که اینچنین باشد، چه چیزی میماند برای او جز فیضالله؟ بگویید: «هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» درست است، بگویید: «اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ» (5) درست است.
1- نهج البلاغه/ خطبه 46و2- صحیفه سجادیه/ دعای 47
3- کافی/ ج2 / ص54و4- فرقان/ آیه 3و5- حج/ آیه 61